یاحق
من از حساب پساندازکردن هیچوقت خوشم نمیآمده. همیشه توی خرجکردن مقتصد عمل میکنم و حواسم هست که جیبم خالیتر از حد معمول نشود؛ اما هرکاری میکنم، دلم نمیآید لذتی که امروز میتوانم داشته باشم را از دست بدهم. شاید فردا به جوار رحمت الهی پیوسته باشم، یا زمینگیر شده باشم، یا هرچیزِ دیگری که مانعی شود میانِ من و خواستههایی که مراقبِ ایجادشدنشان بودهام، از سرِ حرصِ بیخودی نیستند، پشتشان اندکی عقلانیت هست و در عین حال حالم را خوش میکنند. نه اینکه همیشه نان بکشم و روغنِ تهِ حساب را جمع کنم؛ اما امروز هم هلاهل به خودم نمیچشانم.
امروز که بعد از دوهفته کمخوابی و بیوقتی و تمام مدت مطالعه برای امتحان، یک روزِ خالی پیدا کردهام، به تلنبارِ مجلهها و فولدرِ فیلمها و بوکمارکِ توی کتابها نگاه کردم و دیدم عجب آدمِ خسیسِ چندشآوری شدهام! من یک هفتهی کامل، شادی و آرامش را کپه کردم گوشهی اتاق توی کمد، و هی رویش رویا و خواسته پرت کردم و هی رویا و خواسته پرت کردم و هی رویا و خواسته پرت کردم و امروز که سراغش رفتم، دیدم رسوب گرفته تمامِ آن رویا و خواستهها. دیدم یادم رفته شادیکردن چه شکلیست. دیدم آنقدر پسانداز کردهام شادی را و آنقدر توی متنِ زندگی خرجش نکردهام، که تورم قیمتِ همهچیز را بالا برده و شادیهایی که زمانی میتوانستند حالم را خوب کنند، امروز دیگر به کارم نمیآیند.
ما شادی را حبس میکنیم یک گوشه، تهِ حسابِ زندگیمان و موکولش میکنیم به بعد از امتحانات، بعد از کنکور، اول تابستان، بعد عروسی، بعد بهدنیاآمدنِ بچه و آخر سر میبینیم ن و منکر آمدهاند بالا سرمان و بعدِ مرگمان رسیده درحالی که با حسابی پرپول و دلی خالی به پیشوازِ برزخ میرویم.
شادی را باید آرامآرام خرج کرد. ریختش توی ثانیهها و پخشش کرد، تا مزهی واقعیِ زندگی را بهمان بچشاند.
وه که تو هم گر بتوانی شنید/ زین نگهِ نغمهسرا رازِ من
توی ,رویا ,شادی ,هی ,خواسته ,یک ,کردم و ,رویا و ,و هی ,خواسته پرت ,و خواسته
درباره این سایت